عشق من رو سوی فردا کرد و رفت
نامه های کهنه را تا کرد و رفت
خسته شد از من دلش طاقت نداشت
اشک چشمم مثل دریا کرد و رفت
عاقبت پی برد به پستی دلم
قصد فتح قله ها را کرد و رفت
از من و شادی من بیزار بود
گریه هایم را تماشا کرد و رفت
با حضورش غصه ها زخمی شدند
زخم غم ها را مداوا کرد و رفت
قلب من در دست او هم می تپید
قلب را خاک کف پا کرد و رفت
دل به زیر پای او فریاد زد
سر به سوی آسمان ها کرد و رفت
گفتمش چشم انتظارم تا ابد
انتظارم را چه زیبا کرد و رفت.
HAMID